رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

رادین دنیای مامان گلی و بابایی

هفته آخر

1391/7/8 12:32
101 بازدید
اشتراک گذاری

گلوله نور مامان (به قول خاله ندا) ! {#emotions_dlg.e38}امروز جمعه هفتم مهر ماهه و فقط یه جمعه دیگه تا اومدن شما گل پسرم باقی مونده. عزیز مامان ! سه روز پیش تولد بابایی بود و ما کلی حسرت خوردیم که اگه شما فقط دو هفته زودتر به مامانی و بابایی هدیه شده بودی، روز تولدت با بابایی یکی می شد؛ ولی با این حال بابایی، عمه جان و عمو سپهر خیلی خوشحالند که ماه تولد شما پسر نازم با اونا یکی شده.{#emotions_dlg.e11} گل من ! مامانی وقتی فکر می کنه که فقط یک هفته دیگه پسر نازش توی دلشه و دست و پای کوچکش رو فقط یه هفته دیگه توی دلش حرکت می ده و به کارها و حرفهای مامان واکنش نشون می ده، خیلی دلش می گیره. پسر قشنگم ! مامانی دلش می گیره چون الان هرجا که می ره شما تو دلشی و باهاشی و هیچ جا بدون شما نیست. مامانی ازت ممنونه که تو تمام این مدت همه جا حواست به مامان بوده و مثل یه مرد باهاش بودی.{#emotions_dlg.e43} حالا برات از بابایی بگم، بابایی الان یک هفته است که خودش تنهایی می ره شرکت و ما دوتا باهاش نیستیم. هر روز صبح که بابایی می خواد از خونه بره بیرون، مامانی رو به شما گل پسر می سپاره و می ره و عصر که بر می گرده، به خاطر اینکه مامان رو اذیت نکردی و از مامان مواظبت کردی، حسابی می بوستت. امروز هم بابایی سخت مشغوله و با خوشحالی زیادی داره مقدمات اومدن شما پسر نازمون رو فراهم می کنه و به کارهای عقب موندش می رسه.{#emotions_dlg.e22}

عزیزم ! مامانی و بابایی آماده شروع قشنگترین سکانس زندگی مشترکشون که حالا دیگه سه نفره شده و شما هم توش شریک شدی، هستند. خدایا به امید یاری تو.{#emotions_dlg.e50}

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله ندا
8 مهر 91 15:41
آفرین بازم میگم؛ رادین گلوله ی نور است ماشاالله عزیز دلم منم دل تو دلم نیست بی صبرانه برای دیدنت روز شماری میکنم جیگر خاله