رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

رادین دنیای مامان گلی و بابایی

بدون عنوان

1393/7/29 13:48
94 بازدید
اشتراک گذاری

رادین قشنگم!ماه مهر هم تموم شد و یک ماه از سومین پاییز زندگیت رو پشت سر گذاشتی.رادینم این روزها چیزی که به مامان خیلی لذت میده و مامانی رو به وجد میاره شیرین زبونیهات هستش.یه وقتایی یه چیزی میگی که آدم اصلا انتظار شنیدنش رو نداره.

دیشب بابایی از عسلویه زنگ زد.آخه بابا ماموریت بود .تا شروع کردیم صحبت کنیم یه نفر اومد پشت خط و قطع کردیم.شما پرسیدی:مامانی تی (کی) بود؟گفتم بابایی بود.به حالت سوالی گفتی:با من حرف نزد؟ واااای که با این جمله منو زیرو رو کردی.میخواستی اعتراضت رو اعلام کنی .

رادین دوباره داری تو غذا خوردن مامانی رو اذیت می کنی و روان مامان به هم ریخته.خوشکل من با من همکاری کن.مامانی رو اذیت نکن.بذار تو لحظه هایی که باهاتم اوج لذت رو ببریم.بازی کنیم و خوشحالی کنیم.

رادین جونم!پنج شنبه و جمعه رو با خاله سمیه و عمو امیر اینا بودیم.اینقدر خوشحال بودی و با هلیا خوش گذروندی که من اصلا دلم نمی خواست از هم جدا بشیم.خودت هم به سختی ذل کندی و اگه تو بغل خاله سمیه خوابت نبرده بود فکر میکنم با مکافات باید ازشون جدات می کردیم.

رادین شما معنی زندگی منی.خیلی دوستت دارم عزیزم.

پسندها (1)

نظرات (1)

خاله ندا
1 آبان 93 14:29
ای دورت بگردم ک اینقد قشنگ حرف میزنی!! منم به هیجان اومدم کی ممدد اندازه تو میشه برام حرف بزنه!؟