بدون عنوان

رادین مامان سلام.

عمر و نفسم ! بهمن ماه هم تمام شد و شما داری سومین زمستون زندگیتو پشت سر میذاری. قشنگم ! من زیاد زمستون رو دوست ندارم.آخه بخاطر سرمای هوا و با وجود شما گل پسرم نمیشه زیاد بیرون رفت و ناچاراً تفریحات شما گل پسر به داخل خونه محدود میشه. شما هم که حسابی شیطونی و مامان جون و بابا جون رو حسابی اذیت میکنی.چند روز پیش بابا جون می گفتن داشتن نماز میخوندن شما با هر رکعتی یه کتک بهشون زده بودی .مامان جون هم میگفتن دایم گوششون رو نیش گون گرفته بودی و وقتی بهت گفته بودن که نکن دردم گرفت شما گفته بودی اگه دردت گرفت بیا ببرمت پیش دکتر مدنی.خلاصه واااااااااای خیلی خوشمزه ای .وقتی شروع میکنی یه چیزیو برای آدم تعریف کنی دایم میگی :بعداً بعداً بعداً.... دلم میخواد بخورمت.

رادینم !جدیداً ارتباطت با بابا بهنام خیلی خوب شده و وقتایی که بابایی پیشمون نیست یه خورده اذیت میکنی و بهانه میگیری.

بابایی هم از بازی کردن با شما گل پسری خیلی لذت میبره.یه وقتایی میشه که باهات بازیهای خنده دار میکنه و شما چنان قهقهه میزنی که ما از خنده شما خندمون میگیره.

راستی رادین یه مژده برات دارم.مرغ عشقهای عمو امیر سه تا تخم گذاشتن.عمو امیر گفته اگه جوجه هاش سالم بدنیا بیان و بمونن یکیشو میده به شما گل من.هورررااا

خلاصه که رادین خیلی جیگری.