خوشمزگیهای رادین

نفسم سلام.امروز بیست و یک بهمن ماهه و شما هشت روزی میشه که وارد هفدهمین ماه از زندگی قشنگت شدی.عزیزم اخلاقت حسابی بزرگ شده و عاقل شدی.اینقدر خوشمزه شدی که این روزها هر کی میبیندت ذوق مرگ میشه.مثلا پنج شنبه مهبد با مامانش اومدن پیش شما.مامان مهبد زنگ زد به مینا جون و گوشیو رو بلند گو گذاشت .مینا جون اینقدر ذوق شما رو داشت که اگه خودم با چشمای خودم ندیده بودم فکر میکردم خاله یکتا مبالغه میکنه.آخه اینقدر خوش اخلاقی که خودتو تو دل همه جا میکنی.

جمعه هم رایان با مامانش یه یک ساعتی اومدن پیش شما.رادین شما همه اسباب بازیهاتو به رایان میدادی و خیلی باهاش مهربون بودی.خاله مهرنوش شیفته اخلاقت شده بود.

خلاصه دیگه برات بگم که این روزها مامان جون زنگ میزنه شرکت تا شما با من حرف بزنی.تا که صدای منو میشنوی بهم میگی"مامان!"بعد از اینکه جواب منو میشنوی فوری میگی"بابا"یعنی بابا رو ازم میخوای.الهی قربونت برم که عاشق مامان گفتناتم.بابایی هم عاشق بابا گفتناته.

رادین مامان!شما تو حرف زدن حسابی شیرازی بازی دز میاری و از هر کلمه ای فقط دو حرف اولش رو میگی مثلا:

دایی:دا

عمو:عم

امیر:ام

مهبد:مه

آرمین:آم

جارو:دا

بادکنک:با

آهنگ:آ

پرتقال:پر

موز:مو

انگور:ان

..... اینم دیکشنری شما ست دیگه.

شما بزرگترین لذت منی پسرم.