جدایی مامان گلی از رادین
رادین مامانی!امروز 20 فروردین هستش .الان 4 روز میشه که مامان دوباره میره سر کار و دیگه تمام وقت پیش شما گل پسر نیست.عزیزم الان دیگه مامان جون و بابا جون دارن از شما مراقبت میکنن و زحمتمون روی دوش مامان جون افتاده.پسرم !من از صبح که میام سر کار یا دستم به تلفن هستش یا دارم به ساعت نگاه میکنم تاا ببینم کی میتونم بیام خونه و دوباره شما خوشگلمو ببینم.رادین !مامان گلی با این وضع کار کردن به زودی اخراج میشه.رادینم !خلاصه این روزها حسابی خوش به حالت شده و با مامان جون و بابا جون سرگرمی.وای پسرم! دیشب پاهات رو رسونده بودی به دهانت و انگشتاتو میخوردی.خیلی حرکتت دوست داشتنی بود.
رادینم! با سینه خیز رفتنت حسابی دردسر شدی آخه هر چیزی که میبینی میری طرفش و میخوای بخوریش.
رادین جیگر!عصرها که از سر کار میام وقتی بلافاصله برام میخندی و دست و پا میزنی قند تو دلم آب میشه و کم مونده اشکام در بیاد.آخه خیلی دلم برات تنگ میشه.رادین مامان دعا میکنه زمان زود زود بگذره و خدا رو به خاطر همه چیز شاکره.
خدایا به خاطر همه چیز ممنون.