رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

رادین دنیای مامان گلی و بابایی

شیطون مامان اولین بهار زندگیت مبارک

1392/4/8 12:40
111 بازدید
اشتراک گذاری

رادینم ! امروز 27 اسفندماه هستش و چیزی دیگه تا سال جدید نمونده.niniweblog.com من و بابایی این روزها یه حال و هوای دیگه ای داریم آخه از اینکه عید امسال رو با شما هستیم، و خدا یه هدیه بزرگ تو سالی که گذشت بهمون داده خیلی خوشحالیم.خنده رادین مامان ! مامان گلی با وجود اینکه هر سال این موقع دلش می گرفت و  از گذر زمان ناراحت بود، امسال خیلی خوشحاله و دلش میخواد که زمان زود زود بگذره و سال نو زودتر بیاد. آخه پسر گلم ! الان دیگه همه هستی و فکر و ذکرم شما هستی و وقتی می بینم با گذشت زمان، ذره ذره تغییر می کنی و بزرگتر میشی خیلی خوشحال میشم. وقتی سر و صدات تو خونمون می پیچه، وقتی که بابایی از سرکار میادش و باهات شروع به بازی می کنه و شما قهقهه می زنی، وقتایی که برای خودت از ته گلوت داد می زنی و صدا در میاری و ... میگم کاشکی این شیرینیهات هیچ وقت تموم نشه.

گل پسرم ! الان دو هفته ای میشه که مامان شروع کرده و بهت غذا میده؛ ولی شما مامانی رو خیلی اذیت می کنی و دو تا قاشق که خوردی دیگه دهانت رو محکم می بندی و سرت رو این ور و اون ور می کنی و خلاصه مامانی رو جون به لب می کنی تا چندتا قاشق غذا بهت بده؛ ولی شیطون ! مامان، از شما شیطون تره و با کلک های مختلف سعی میکنه که غذات رو بده بخوری. آخ قربون شما عزیز دلم برم که وقتی داری غذا می خوری قیافت حسابی دیدنی میشه. یه وقتایی غذا رو از دهانت میدی بیرون و سریع دستت رو دور دهانت میکشی و بعد هم به تمام صورتت میمالی . واااااااای ی ی ی ی .

رادین ! حالا دیگه به صورت آدمها خیلی دقت می کنی و وقتی بغل میشی به چهره آدم خیره میشی و یه دفعه چنگ تو صورت میندازی. تا حالا چند بار صورت بابایی رو خنج زدی. ( البته بابایی خیلی خوشش میاد.)

رادین جان ! من و بابایی عاشقانه عاشقتیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)