هشتم آذر 91
خوشگل من شما امروز 55 روزه شدی در حالی که دو روز هستش که دائم شیر بالا میاری. امروز با بابایی و مامان جون بردیمت دکتر؛ آقای دکتر گفت تقصیر مامان گلی بوده که گل پسرش به این روز افتاده. دکتر گفت مامان گلی نباید ناراحت بشه و حرص و جوش بخوره. عزیزیم معذرت می خوام که دو روز اذیتت کردم.
رادین مامان! امشب دوستای مامانی اومدن دیدنت و برات هدیه آوردن. فدات بشم که همشون می گفتن کپی بابایی هستی ( البته بجز خاله نیلوفر ).وای رادین! همشون از اتاقت خوششون اومده بود و خیلی ذوق می کردن ، خاله نارسیس هم از گوشه گوشه اتاقت عکس می گرفت و ذوق مرگ می شد.؛ ولی قربونت برم شما زیاد حالت خوب نبود آخه شیر به بدنت نرسیده بود و یه کم بی حال و رنگ پریده بودی ؛ فردا شب هم باز مهمون داریم و شش تا از باحالترین همکارای بابایی و مامانی که خیلی باهاشون خوش می گذره می خوان با خانوادهاشون بیان خونمون. همشون شما رو دیدن ولی حالا می خوان برات هدیه بیارن ؛ مثل همیشه پسر خوبی باش و مامانی رو اذیت نکن. عاشقتم مامانی.