مردهای مامان روزتون مبارک
رادینم دیشب با بابایی سه تاییمون پارک بودیم.هوا عالی و پارک خلوت بود به من که خیلی خوش گذشت.وقتی تصمیم گرفتیم بیایم بیرون شما طبق معمول مخالفت میکردی و نمی خواستی بیای.بعد از پارک رفتیم روبروی آتشنشانی که نزدیک خونمونه ایستادیم .بابایی که ذوق شما رو میدید تصمیم گرفت از ماشین پیادت کنه.آقای آتشنشان هم باهامون حسابی همکاری کرد و شما رو سوار هر سه تا ماشینشون کرد.چراغهای چشمک زن رو روشن کرد و یه کم هم برات آژیر کشید.شما هم که حسابی ذوق میکردی.
راستی مرد کوچک مامان !روزت مبارک باشه.شما بعد از بابایی مرد منی و مامان بهت اتکا میکنه عزیزم.
رادین بیا جفتمون به بابایی هم تبریک بگیم و براش آرزوی سلامتی کنیم.
حالا مامان برای جفتتون یه جشن وب لاگی میگیره.به قول خودت که وقتی میرقصی میگی هااا....هاااا...
آخیش.چقدر خوش گذشت.هورررررراااااااا.....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی